خاطره دوم - یک ماهگی
یک ماهگی پسرکم
اولین لبخند توی خواب و واکنشت به صدای من توی دو روزگیت بود و این باعث شد و همین حرکاتت نمیدونی چقدر انرژی بخش بود
اولین لبخند بیداریت وقتی بود که اهنگی رو برات گذاشتم که زمان بارداریم زیاد گوش میدادم تو تا اون اهنگو شنیدی لبخند زدی ازت فیلم گرفتم قربون پسر خوش اخلاق و باهوشم بشم من
هزار ماشااله خیلی بچه ارومی هستی و اصلا گریه نمیکنی فقط شب اول که از بیمارستان مرخص شدیم گریه کردی همیشه صبور و ارومی و خدا رو شکر یکم گردن گرفتی وقتی سرتو روی شونم میزارم یکم میتونی بچرخونیش و سرتو جا به جا میکنی
وقتی من برات زبون درمیارم سعی میکنی این کارو انجام بدی به صدای اشنا واکنش نشون میدی و چهر ها رو با چشم دنبال میکنی
عاشق این عکستم اینجا 12 روزته
شب جشن پسرم در 18 روزگی چقدر اون شب به همه خوش گذشت اخر شبم به همه مهمونا گا و بادکنک هدیه دادیم همه از مراسم شما تعریف میکردن
اینجا دقیقا یکماهه هستی و این اولین سفر کوتاه شماست به شهر اجدادی بابایی
وزنت پایان ماه اول 4700 و و قدت 60 سانتی متر شده بود